باران عاشق
وقتی که باران را تماشا می کردم سوالی مشغولم کرد:چرا باران می بارد با این که...
باران که زمزمه ام راگوش می کرد گفت: میمیرم؟
در جواب او گفتم :بله
باران که لبخندی بر لب داشت گفت:چون این مرگ برایم شیرین است.
پرسیدم چرا شیرین؟
گفت چون که خودم می خواهم
از او سوال کردم چه سودی برایت دارد ؟
او به من گفت:تو میدانی عشق یعنی چه؟
و من گفتم:بله یعنی دوست داشتن و ...
باران که دیگر وقتش داشت پایان می گرفت به من گفت:قصه ی من قصه ی عشق به گل سرخ است
وچمن. درست است که می میرم ولی با مرگ من هزاران گل سرخ جان می گیرند .
من که اشک از چشمانم جاری شده بود سکوت کردم و باران زمزمه کرد:
من فقط بخاطر شادابی گل سرخ جانم را فدا می کنم و باران...
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
ممنون
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:عاطفه جون ممنون از نظر خوبت الان میام تبادل لینک هم می کنم


برچسبها: