باران عاشق

زندگی کوتاه

قدر زندگی را بدان

باران عاشق

 
وقتی که باران را تماشا می کردم سوالی مشغولم کرد:چرا باران می بارد با این که...

باران که زمزمه ام راگوش می کرد گفت: میمیرم؟

در جواب او گفتم :بله

باران که لبخندی بر لب داشت گفت:چون این مرگ برایم شیرین است.

پرسیدم چرا شیرین؟

گفت چون که خودم می خواهم

از او سوال کردم چه سودی برایت دارد ؟

او به من گفت:تو میدانی عشق یعنی چه؟

و من گفتم:بله یعنی دوست داشتن و ...

باران که دیگر وقتش داشت پایان می گرفت به من گفت:قصه ی من قصه ی عشق به گل سرخ است

وچمن. درست است که می میرم ولی با مرگ من هزاران گل سرخ جان می گیرند .

من که اشک از چشمانم جاری شده بود سکوت کردم و باران زمزمه کرد:

من فقط بخاطر شادابی گل سرخ جانم را فدا می کنم و باران...



نظرات شما عزیزان:

...
ساعت10:30---24 شهريور 1392
سلام وب قشنگی داری.خوشم اومدب نظر بچه باحالی میای...
ممنون


atefeh
ساعت13:16---20 تير 1392
weblog alii dari,,,khoshhal misham b web log manam sar bezani,,age khasti tabadol link konim


پاسخ:عاطفه جون ممنون از نظر خوبت الان میام تبادل لینک هم می کنم


ارزو
ساعت9:25---14 تير 1392
وبلاگت وهم نوشته هات خیلی قشنگن خوش حال میشم سری هم به من بزنی عزیزمپاسخ:حتمابهت سر می زنم ارزوجان

نادر
ساعت14:06---11 تير 1392
دوست عزیزم نوشتهی بسیار جالبی داشتی به منم سر بزن فعلا پاسخ:نادر جان ممنون بهت سر می زنم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 1 تير 1398برچسب:باران عاشق,داستانی اززندگی, ] [ 17:29 ] [ قشنگ ] [ ]